Saturday, April 20, 2024
Enter Title
Minimize

 

اهداف                                                                     
آیا اصولاً وجـــــود هدف در زندگی ضرورتی دارد؟
زندگی بشر مثل کشتی در یک اقیانوس طوفان زده است. وبه قول استاد خــــواجه نوری هدف مثل فانوس دریائی این کشتی توفان زده را راهنمائی و هدایت می کند.
پس هدفهای ما حتی اگر عصبی باشند، بهتر از آن هستند که هیچ هدفی نداشته باشیم.
انسان طبیعی و فطری، کنجکاو ، خلاق و بلند پرواز است پس انسان سالم حتماً یک یا چند هدف دارد.
" یک ساعت تفکر بهتر است از صد سال عبادت"
حضرت علی علیه السلام
تفکر چه ربطی به هدف های ما دارد؟
   وقتی در انتخاب هدف دچـــــار عصبیت باشیم تفکر در آن نقش سازنده ای نداشته و انگیزه هایمان عصبی و "بایدی"  و خارج از کنترل ما است. به عبارت ساده تر به دو طریق انتخاب هدف می کنیم:
1 – با فکر، برنامه ریزی وبا توجه به علائق، توانائی هاو استعدادهایمان هدف را انتخاب می کنیم.
2 - بی اختیار، برای رقابت وجلو زدن از دیگری، برای جلب توجه یا محبت کسی و .... انتخاب هدف می کنیم.
 
انواع هدفها
   مهمترین هدف انسانها رسیدن به خوشبختی است، ولی هر آدمی خوشبختی را به نوعی تعبیر و تفسیر می کند. کسی با برآورده شدن نیازهای مالیش خود را خوشبخت احساس می کند ودیگری با این امکانات هم احساس خوشبختی نمی کند. دیگری بدون بهره مندی از امکانات مالی احساس خوشبختی می کندو دیگری ازدواج, تحصیلات بالا مقام بالا وغیره را عامل خوشبختی می داند.
   به این ترتیب تنوع هدفها به تنوع انسانها گسترده است. با همه این اوصاف می توان هدفها را به شرح زیر دسته بندی کرد.
1- اهداف شخصی
1- نیازهای شغلی و مالی و خانوادگی
1- کسب درآمد برای تأمین نیازهای زندگی شایسته و بایسته.
مثل: تغذیه ، مسکن، پوشاک، تفریح، سفر
2- رفع نیاز به رشد شغلی، مالی و اجتماعی و انسانی
انسان در تعامل با دیگران و حضور در اجتماع به رشد دلخواه خود می رسد .
3- تشکیل خانواده: که روند طبیعی و غریزی حیات بشر است.
2- سلامت جسم
1- ورزش
2- تفریح و سرگرمی، مسافرت و گردش
3- استراحت
4 – سلامت وبهداشت جسمی
3- سلامت و رشد روحی
1- مطالعه                                                 
2 - خودشناسی برای برقراری رابطه سالم با کار, با خود, بادیگران, بامحیط و با خدا برای تعالی روحمان، خلاق تر شدن، اعتمادبنفس و شکوفائی.
3- فراگیری یک هنر و یادانش و مهارت جدی
2- اهداف اجتماعی
1- شرکت در کارهای عام المنفعه
2- مشارکت در اجتماعات، احزاب و غیره
چگونه هدف بسازیم
   اگر در زندگیمان هدفهائی داریم که بسیار عالیست ،برای اطمینان بیشتر می توانیم عصبیت زدائی کنیم که در بخش بعدی توضیح داده شده ولی اگر هدفی نداریم لازم است که از خود بپرسم:
1- من به چه کسی و یا چه چیزی علاقه دارم؟ پس علائق ما می شود منبع اهدافمان و برای رسیدن به آنچه دوست داریم و برقراری ارتباط با آن کس که علاقه داریم برنامه ریزی می کنیم. گاهی ممکن است به نظرمان بیاید که به هیچ چیز و هیچ کس علاقه ای نداریم ولی حتما آرزوهائی داریم.
پس:
2- از خودمان بپرسیم از چه کسی یا چه چیزی بدمان می آیدیا می ترسیم.
1-یادمان می آید که از اینکه پولی برای خرج کردن نداشته باشیم بدمان می آیدیا می ترسیم.
2- از فلانی که لباسهای فاخری می پوشد و پز می دهد بدمان می آید و یا لجمان می گیرد.
3- از فلانی که تحقیر می کند و سرکوفت می زند بدمان می آید یا می ترسیم.
4- از فلانی که همه جا نقل مجلس است و همه توجه ها به سمت اوست بدمان می آید و یا لجمان می گیرد یا به او حسادت می کنیم.
خوب این بد آمدنها , ترسها و یا لج گرفتن ها یا ترسهاچه ربطی به هدف سازی دارد؟
وقتی از عملکرد و رفتار دیگری بدمان می آید یا لجمان می گیرد، می توان آن را بازتاب یکی از موارد زیردانست:
1-حسادت به آن فرد
2- رقابت با آن فرد
3- احساس حقارت نسبت به آن فرد
4- تعکیس شخص نسبت به آن فرد
5- نیاز پس رانده شدۀ فرد به انجام آن کار یا رفتار.
   با استفاده از این آگاهی می توانیم از این احساسهای منفی یک هدف مثبت و انگیزنده بسازیم.
 اگــــر به آن فـــرد حسادت و یا با او رقابت می کنم ، شاید او خصوصیت و یا امتیازی دارد که من ندارم، مثلاً زیباست، خوش صحبت است، موقعیت تحصیلی خوبی دارد، شغل خوب و درآمد بالائی دارد، پس من می توانم برای خودم هدفهای زیر را تعریف کنم:
1-تمرین درک زیبائیها و حسن های خود و دیگران را انجام دهم.
2- تمرین خوب، درست و دلنشین صحبت کردن را انجام دهم.
3- برای خودم یک هدف برای ارتقاء تحصیلی قرار دهم.
4- برای افزایش درآمدم دنبال راه چاره و هدف گذاری و برنامه ریزی بگردم.
اگر نسبت به او احساس حقارت و یا روی او تعکیس می کنم رو ی مهر و احترام به خود و دیگران تمرین کنم.
5- اگر او هنری دارد, من هم دنبال آموختن هنری بروم.
6- ترسهایمان را دیده وبرای رفع آنها جایگزین مناسب تعیین و تمرین کنیم.
3- ممکن است نه از کسی و یا چیزی بدمان بیاید و نه خوشمان بیاید. همانطور که می دانید این حالت بازتاب از خود بیگانگی و عزلت طلبی است. هرچند که رویاهای روزانه در تمام عصبیتها وجود دارد ولی در عزلت طلب بیشتر است و می تواند راهنمای خوبی برای هدف یابی باشد.
   عزلت طلب در رویاهای روزانه خود را در رفاه و فراوانی کامل، برخوردار از دوستی و مصاحبت دیگران، هنرمند، ادیب، خطیب و غیره می بیند ولی اقدامی برای آن نمی کند. پس برای به فعل درآوردن این آرزوها عمداً برای یکی از اهداف زیر برنامـــــــه ریری  کنیم:
1-افزایش درآمد                                                                     
2- تبادل مهر و دوستی با دیگران و با خود                         
3- بهبود موقعیت اجتماعی                                                                     
4- افزایش سطح تحصیلات                                                   
5- یاد گرفتن یک هنر، مهارت و فن جدید
اگر هیچیک از این موارد در مورد ما صادق نبود, روی نیاز های اساسی زندگی مثل نیازهای شغلی, رفاهی و وتعالی روحی خود تمرکز کرده وهدف گذاری می کنیم.
نقش عصبیت در انتخاب هدف
1- برتری طلب به دلیل نیاز به برتربودن با هر کس بر خورد می کند می خواهد در کار و حرفه اش سرآمد بوده و از او جلو بزند، پس دائم از این شاخه به آن شاخه می پرد و هدفهایش نه برای رشد و پیشرفت خودش که برای اثبات برتریش بر دیگران است. و اگر توفیفی در کاری پیدا کرد به جای لذت بردن از آن, دائم فکر می کند که پوز فلان کس وبهمان کس را زده است. وبا لذت انتقامجویانه ای که می برد, انتقامجوئی را در خودش تحکیم می کند.
2- مهرطلب : معمولاً دنباله روی اهداف دیگران است و هدفهایش را دیگران تعیین می کنند. اگر خودش هدفی تعیین کند، برای جلب توجه و تأیید دیگران است.
3- عزلت طلب: اصولاً نیازی به هدف داشتن نمی بیند.چون برایش قیدآور شده و او را آزار می دهد.
    حتی عزلت طلبی که با زندگی سطحی اش آدم اجتماعی و اهل تفریح و گشت و گذار به نظر می رسد تمام این بازی ها را در می آورد که از یک زندگی مسئولانه، عمیق و هدف دار فرار کند.
نقش عادتها و تصویر ذهنی در اهداف
عادت نگاه کردن به گذشته و افسوس خوردن
عادت نگاه کردن به آینده و اضطراب کشیدن
عادت به احساس شکست
عادت به احساس بی عرضگی
عادت به فراموش کردن اهداف
عادت به انتخاب هدفهای بزرگتر از توان خود
عادت به انتخاب هدفهای کوچکتر از توان خود
در تمام این عادتها ردپای تصویر ذهنی های مهرطلبانه و برتری طلبانه وجود دارد.
تکنیک پالایش هدفهایمان
1-هدفمان را نوشته و دو لیست برایش تهیه کنیم.
1- فواید تحقق هدف
2- مضار و معایب تحقق هدف
3- دلیل انتخاب هدف را نیز در بالای لیست بنویسیم.
دو لیست را با هم مقایسه کنیم و اگر فوایدش بر معایب و مضارش برتری داشت آن را انتخاب کنیم.
    4- برسی در زمان های متوالی که چقدر در مسیر هدفهایمان حرکت کرده ایم.
2- واکنش سنجی هدفها
1-  انتقامجوئی: متوجه می شوم که با رسیدن به این هدف می خواهم دیگری را حذف و یا تحقیر و تخفیف کنم . یا برای رسیدن به آن  به جای رفع موانع و مزاحمت ها مزاحمین را از سر راه حذف می کنم.
2-  فخرطلبی: تمام تلاشم برآنست که با رسیدن به این هدف به دیگری فخرفروشی کنم.
3-  کمال طلبی : تمام کوششم برای رسیدن به هدف را نادیده گرفته و فکر می کنم که باید برای آن کار محیرالعقولی انجام دهم و یا اصلاً نیاز دارم که هدفم محیرالعقول باشد.
4-  سیری ناپذیر: هدفم آنقدر بزرگ و ایده آلی است که نمی توانم تعریف درستی از آن بکنم و اجزاء آن را ببینم .
5-  تضاد: در مورد انتخاب هدفم یکدله نیستم و یا در بین هدفهایم از این شاخ به آن شاخ می پرم.
6-  حسادت: چون فلانی این کار را کرده من هم باید بکنم تا رویش کم شود.
حال که توانستیم موارد عصبی در هدفمان را ببینیم آن را پالایش کنیم.
                                                                                     
 با حذف انتقامجوئی ها، کمال طلبی ها، تضادها، هدف را به خاطر تعالی, علاقه                 و رشد و لیاقت خودمان انتخاب کنیم.
                                                                                                                          مثال 1- من پیانوزدن را یاد می گیرم چون از اینکه خودم بتوانم نواهای زیبا را اجرا کنم لذت می برم.
مثال 2- من ادامه تحصیل می دهم چون توانائی ، استعداد و فرصت این کار را دارم ، چون استحقاق رشد و پیشرفت را دارم.
چگونه اهدافمان را در سیستم رسیدن به آن قرار دهیم؟
1-مشخص و مکتوب کردن موارد ترسها, آرزوها و اولویت بندی آنها و استخراج هدفهایمان از بین آنها.
تذکر: در اولویت بندی هدفها, ضرورت ها, علائق و توانائی هایمان نقش اساسی دارند. مثلا من دوست دارم ادامه تحصیل بدهم ولی درآمدی برای پرداخت شهریه ندارم. پس کسب درآمد ضرورتی است که به علائقم تقدم دارد. یا می خواهم پزشکی بخوانم ولی توان ذهنی لازم را ندارم. پس یا درـآمدم را افزایش میدهم ویا رشته دیگری را که توانائیش را دارم را انتخاب می کنم.
2- پالایش هدف از طریق نوشتن نکات مثبت و منفی آن و واکنش سنجی نسبت به آن.
3- تحقیق در مورد هدف. چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی.
مثلاً اگر هدف کسب درآمد بیشتر است، چقدر درآمد، درچه مدت و چگونه.
4- تفکیک هدف به اجزاء آن و تحلیل آن اجزاء و سپس ترکیب و اولویت بندی آنها در کنار هم.
5- تحقیق در مورد پیش نیازهای هدف
1-نیازهای جسمی
2- نیاز های علمی
3- نیاز های روحی
4- نیاز های مالی                                                       
6- تحقیق در مورد امکانات موجود مثل منابع انسانی و منابع مالی.
7- برنامه ریزی برای تحقق اجزاء هدف تا رسیدن به آن.
8- گنجاندن انجام کاری برای رسیدن به هدف در دفترچه ساعتی حتی شده این کار فقط یک تلفن زدن باشد.
9- تعیین ضرب الاجل برای انجام هر جزء از هدف.
10- مجسم کردن هدف با تمام جزئیات آن.
11- مجسم کردن خود در حالت رسیده به هدف. در حالت خلوت و سکوت، و لذت رسیدن به هدف را درذهن خودتجربه کنیم. به این ترتیب هدف را به خلاقه ذهن ناخودآگاه می سپاریم.
12- بازخوردها را بررسی کنیم تا موانع را تشخیص داده و رفع کنیم.
13- روش هایمان را اصلاح کنیم . اگر روشی به جواب نمی رسد آن را بازنگری و جایگزین کنیم.
14- در مورد هدفهایمان کلام مناسب انتخاب کنیم.
بسیار شنیده ایم که: " من شانس ندارم", " مملکت خراب است و به درد کار و زندگی نمی خورد"
در حالیکه در این مملکت بسیار کسانی هستند که با توفیق و پشتکار مشغول کارند و از فرصت ها و شانس ها   به نحو احسن استفاده می کنند.
چرا جملات منفی را به زبان می آوریم؟
1-ترس از شکست
2- تردید در همت خود
3- عدم اطمینان از توانائی خود
4- تعکیس ناتوانائی و کم کاری خود
پس به جای جملات منفی فوق چه بهتر است بگوئیم:
1- من نهایت سعی خودم را می کنم
2- موانع را یکی پس از دیگری از سر راه برمی دارم.
3- همت کرده و با پشتکار و توکل به خدا کارم را به پیش می برم.
15- پیش داوری نکرده و حکمی له یا علیه خود صادر نمی کنم:  
      1 - من اگر دانشگاه قبول شـــوم دیگر هیچ غصه ای نخواهم داشت.       
2- اگر ازدواج کنم خوشبخت خواهم شد.
3- اگر خانه بخرم به همه آرزوهایم رسیده ام.
16- رفتار مناسب با هدف انتخاب شده اختیار کینم.
مثلاً هدف من آنست که مدیر یک کارخانه باشم ولی رفتارم شبیه پادوی آن کارخانه است. 
17- در صورت نیاز از دیگران کمک بگیریم.
18- یافتن و تمرین روی معضل ترس از شکست. 
19- تصحیح عملکرد به سمت هدف. معمولاً مسیر به سمت هدف مستقیم نیست. در نتیجه دائماً نیاز به کنترل مسیر به سمت هدف و تصحیح آن داریم.
20- بررسی عملکردمان در راه رسیدن به هدف.
آیا برای رسیدن به هدفم همه زندگیم را تعطیل کرده ام؟
آیا برای رسیدن به هدفم هیچ قدمی برداشته ام؟
21- تعدیل هدفها: در صورتی که در عمل هدف را خیلی بزرگتر و دور از دسترس و با توجه به توانائی و امکانات خود, ایده آلی می یابیم آن را تعدیل و کوچکتر کنیم تا بتوانیم به آن برسیم.
22- در خودشناسی پیگیر باشیم تا هم هدف ها و هم روش هایمان برای رسیدن به آنها از عصبیت پالایش و اصیل شود.
23- وقتی از جیزی یا کسی ترس داریم سعی کنیم به جای فرار با آن روبرو شویم ورفتار جایگزین برای ترسمان پیدا کنیم.
  
Privacy Statement  |  Terms Of Use
Copyright 2010 by DotNetNuke Corporation