باور
استاد خواجه نوری: چهار فرمانده اصلی روح بشر که تعیین کننده رفتار، گفتار، احساس و فکر اوست " علاقه، عناد، عقیده و عادت " است.
از این چهار عین موارد علاقه(مهر اصیل و مهر عصبی)، عناد (بخود و دیگری) و عادتها (خوب و بد) را بررسی کردیم و اکنون نوبت عقیده (باور) است.
تعریف:
به هر آنچه که ذهن ما آنرا بعنوان یک واقعیت مسلم پذیرفته باشد باور گفته میشود.
نقش باور:
نقش باور آنست که عملکرد فرد را به سمت تحقق آن باور رهنمون و هدایت میکند. به همین دلیل ما در تمام عملکردهایمان بدون اینکه از باورهای عمیق و نهفته ذهن خودمان آگاه باشیم پیوسته در جهت تحقق آنها گام برمیداریم.
مثال:
1- به فردی که هیپنوتیزم شده گفتند که میله داغی روی دستش گذاشته اند. با وجود اینکه میله سرد بود دستش تاول زد.
2- یک دانشجوی پزشکی که برای رفتن به شهرش قاچاقی سوار قطار شده بود بعد از بستن درب واگن متوجه شد که به واگن فریزر سوار شده. چون مطمئن بود که یخ خواهد زد، در تمام طول مسیر مراحل یخ زدن خود را یادداشت کرد. در ایستگاه مقصد او را منجمد شده پیدا کردند در حالیکه فریزر در تمام مسیر خاموش بوده است.
3- در دوباره سنجی عناد بخود متوجه شدیم که چرا و چگونه بدلیل باور ناشی از بی ارزشی خودمان عملکردمان را بطور ناخودآگاه به سمت :
- تخفیف خود
- تحدید خود
- شکنجه خود
- تخریب خود
- تخریب منافع خود
- تخریب روابط انسانی خود
هدایت می کنیم و از خودمان آدمی شکست طلب می سازیم.
4- جان استوارت : " یک انسان با ایمان معادل نود و نه فرد علاقمند است"
تغییرات رفتار را میتوان از تغییر باور آغاز کرد.
ایمان حتی در فیزیولوژی بدن اثر می گذارد.
منابع ایمان:
1- محیط: هر موفقیت نتیجه موفقیت دیگر است (برای انسانهای خود یافته هر شکست هم سکوی پرشی است به سمت یک موفقیت بزرگ)
2- حادثه ها و وقایع شگرف و اثرگذار
3- تجربیات گذشته ما
4- علم و آگاهی
5- برنامه ها و هدفهای آتی که در ذهنمان داریم
باورهای غلط معمول در جامعه
1- زنها ناقص العقل اند
2- بچه تا کتک نخورد آدم نمیشود
3- عدد 13 نحس است
4- وقتی صبر میاید دست از کار بکشید. در صورتی که معنی واقعی صبر، صبوری و پایداریست.
5- خواب زن چپ است
6- هر که پول دارد دزد است
7- خارجی ها ظالم و استثمار گرند یا برعکس خیلی مترقی و خوبند
8- عربها وحشی اندیا آفریقایی ها وحشی و آدم خوارند
9- ترک چنین است و رشتی چنان
10- کار مال تراکتور است
11- آدم زرنک آنست که کار نکرده پول زیاد درآورد
12- خانمها باید آخرش ته دیگ بسابند
13- بعد از هر خنده گریه است
14- از زیر نردبان ردشدن شگون ندارد
15- آقایان مسن میگویند که اگر از بین دو تا خانم رد شوند دچار مشکل میشوند
16- رنگ زرد نشانه فلان است.
17- کجی دهان نشانه فلان است.
18- اگر دماغت بخارد فلانطور می شود.
19- پاقدم فلانی خیر یا شر است.
20- اول دشت را از دست چه کسی بگیری مهم است.
21- سالی که نکوست از بهارش پیداست.
نقش بایدهای عصبی در باورهای ما (باورهایی که باید ها به ما دیکته می کنند)
1- بچه ای خوب و با ارزش است که بیست بگیرد (باید با درس خواندن ارزش خود را محقق کنی)
2- مرد خشن و زورگو پسندیده است و مرد ملایم و مهربان پسندیده نیست( باید قوی باشی:برتری طلب ؛ باید مرد یا زن قوی را انتخاب کنی: مهرطلب)
3- زن خوب آنست که از هر انگشتش هزار هنر به چکد.
4- زن شایسته آنست که همیشه آخرین مد بپوشد و مطابق مد روز باشد.
5- ارزش من (به دانشم، به پولم، به مقامم، به زورم ) است .
هرچه بیشتر پول دربیاورم با ارزش ترم.
پول مایه تشخص است.
یا هرچه بیشتر دانش اندوزی کنم؛ یا مقام بالایی داشته باشم؛ یا زورم بیشتر باشد با ارزش ترم. پس در واقع ارزش من در مقایسه با دیگران تعیین می شود.
6- باید همه را راضی کنم (نباید نه بگویم) : مهرطلب
7- باید کار دیگران را مهمتر از کار خود بدانم: مهرطلب
8- باید تو سر دیگران بزنم تا درست کار کنند، همه خاطی و متقلب و خبیث هستند: برتری طلب و پارانویید
9- مردها همه بدنبال غرایزشان هستند(باور غلط که باید یا نباید غریزه داشته باشی)
10- انسان گناهکار است (باید یا نباید گناه کنیم؛ عناد بخود)
11- ارزش دیگران برای من به مقدار کار، پول، خدمت و اعتباری است که برای من ایجاد می کنند(برتری طلب: باید از دیگران ابزار بسازم وحداکثر بهره را ببرم)
12- مقصر هر شکست من دیگرانند(برتری طلب: بدلیل باور اینکه من اشتباه نمیکنم یا بهتر بگوییم من نباید اشتباه کنم)
13- هر کس ماشین مدل بالاتری دارد خوش تیپ تر و مقبول تر است.
باورهای مهرطلبانه:
1- خود کم بین است و خود را فاقد استعداد می بیند.
2- همیشه مقصر است.
3- باید همیشه محبوب باشد پس باید در اختیار توقعات بیجای دیگران باشد؛ نباید رقابت کند چون اگر از دیگران جلو بیفتد دیگر محبوب نیست.
4- اگر دیگران تاییدش نکنند پس خوب نیست.
5- همیشه باید توقعات دیگران را برآورده کند (وگرنه محبوب نخواهد بود)
6- باید جوری لباس بپوشد که به چشم نیاید و یا ان چیزی را به پوشد که مورد پسند دیگران باشد.
باورهای عزلت طلب:
1- زندگی چیز پوچ و مسخره ایست
2- آدمها همه مثل وبال به گردن من هستند
3- قوانین و معیارهای جامعه همه پوچ و مسخره هستند
4- سنت های جامعه همه عقب افتاده است.
5- اخلاق چیز مسخره ایست
6- لاقیدی نشانه روشن فکری و بلوغ فکریست
7- پشت پا زدن به سنت ها و شکستن قانون دلیل پیشرفت و نوگرایی است.
باورهای برتری طلبانه:
1- من باهوشم و زرنگ پس راحت سر دیگران کلاه میگذارم و موقعیتها و فرصت های خوب را از چنگشان در می آورم.
2- دیگران همه باید ابزار کار و پیشرفت من باشند و من تا بتوانم باید از آنها حداکثر استفاده را ببرم.
3- من باید به دیگران ثابت کنم که از آنها برترم و باید پز چیزهایی را دارم بدهم و به رخشان بکشم تا دق کنند.
4- دیگران مقصرند که من شکست میخورم (اختیار برتری طلب در دست دیگران است)
5- من چون آدم با ارزش و والامقامی هستم باید با آدمهای پولدار، متشخص، با جاه و مقام، دانشمند نشست و برخاست کنم. هم صحبتی و نشست و برخاست با آدمهای معمولی و سطح پایین برایم مایه سرشکستگی است.(برتری طلب)
6- کارهای من آنقدر مهم و ضروریست که هیچ اهمیتی ندارد که برای به نتیجه رسیدن کارهایم و رسیدن به اهدافم چه بلایی سر چه کسی بیاورم و چه حقوقی از دیگران را ضایع کنم.
مضرات باورهای عصبی و غلط
1- وقتی فرد، دیگران را مقصر در شکست ها و ناکامیهای خود می بیند، در واقع از زیر بار مسئولیت زندگی خودش فرار کرده و اختیار زندگی خود را به دست دیگران داده است.
2- نقطه اتکاء شخص در بیرون از خودش است یعنی اینکه فقط تغییراتی در بیرون از ما باید اتفاق بیفتد تا خوشبخت شویم. به عبارت دیگر خوشبختی ما دست دیگران است.
3- شخص پارانویید به همه شک و ظن دارد و نمی تواند آدم مطمئن را از آدم غیر قابل اعتماد تشخیص دهد.
4- برتری طلب که همه را شیطان صفت میداند نمی تواند دوستی صمیمی و عمیقی با کسی برقرار کند و دائم در پی آنست که دیگران را سرجایشان بنشاند.
5- باور اینکه خوشی زودگذر است، مایه راسخ شدن ترس از بدبختی می شود.
6- باور اینکه ترک، رشتی، اصفهانی، قزوینی، یهودی، کوتاه، بلند، سیاه یا سفید هر کدام یک عیبی دارند باعث تحقیر آنها و تحکیم احساس حقارت خود و تخریب روابط انسانی می شود.
7- باور اینکه قدر شناسی انسانها را پررو میکند، توقعات عصبی را در ما تحکیم می کند و روابط انسانی را تخریب می کند.
8- باور اینکه من موفق نبوده ام و شکست خورده ام راه را بر توفیق های بعدی من می بندد.
9- باور اینکه نگاهداشتن رنجش ها مرا حاضرالذهن برای تلافی و حواب دادن به شخص ذیربط و انتقام جویی از او می کند. انسان را در فضای رنجوری و تخریب روابط نگه میدارد.
10- باور اینکه به من ظلم و اجحاف شده تصویر ذهنی مظلوم بودن و زیر بار زور رفتن را به ما آموزش داده و تحکیم می کند.
11- باور اینکه من خیلی عاقل هستم مرا خود رای کرده و از مشورت با دیگران باز میدارد.
منافع رفع باورهای عصبی و غلط و باورهای پنایی:
1- باور اینکه هر شکست درسی و تجربه ای است برای رسیدن به توفیق، و ما را موفق می کند.
2- قدرشناسی از انسانها
- احساس رضایت از خود را بالا میبرد.
- روابط انسانی را بهبود بخشیده و تحکیم می کند.
- توقعات عصبی را کم می کند.
3- مشکلات ما را از پای در نیاورده و ما از درون مشکلاتمان رشد می کنیم.
4- آدم بد وجود ندارد و آنکه بدش می خوانند مریض است و نابالغ و شرطی و بدعادت.
5- می توان با تمرین، گذشت و مهر و آشتی را جایگزین حسادت و رقابت کور و دشمنی کرد.
6- به غیر از آنچه نمودی دگر هیچ نمی توانستی کنون ببین به علاجش چکار بایستی.
7- هرکس با رفتار و یا گفتارش خوشی و یا سودی بمن برساند خود را مدیون و متشکرش میدانم.
8- بعد از هوا و غذا مهمترین عامل بهزیستی بشر داد و ستد مهر و دوستی است.
9- فقط همین لحظه مطمئنا متعلق به من است و با مهر، حسن جویی و نظم شخصی شیرینش می کنم.
10- هرچه بیشتر کارهایم را خودم می کنم چون خودشان نمی شوند.
11- به نفع من است که مهر او را تجسم کنم.
12- مهر، مهر می آفریند و کین، کین.
13- ما همانی را بدست می آوریم که انتظارش را داریم و کاری برایش انجام میدهیم.
14- افسردگی ناشی از این حقیقت است که ما به طور ناخودآگاه به شرایط و مواردی در زندگی خود توجه می کنیم که احساسات منفی را در ما تقویت می کند. پس با حسن جویی و نیکی بینی ذهن خود را به دیدن چیزهای خوب و شادی آور عادت می دهیم.
15- هر چه را به مغز بدهیم باور می کند.
16- رنجش زدایی به نفع ماست.
17- با عفو و بخشش خودمان را آزاد می کنیم.
18- هر فکر که پیوسته و به تکرار به ذهن هشیار برسد و به دسترسی آن اطمینان داشته باشیم محقق میشود.
19- هر انسان موجودی منحصر بفرد است.
20- تلقین اینکه حافظه ام خوبست، حافظه مرا تقویت می کند.
21- تمام انسانها خوب و عزیز و محترم اند.
رابطه تعکیس و باور
1- اگر شخص انگیزه ای برای برقراری رابطه با دیگری (غیر از همسرش) داشته باشد ممکن است بصورت این باور که همسرش می خواهد با دیگری ارتباط برقرار کند، بروز کند. (پارانویا)
2- کسی که دچار احساس حقارت است ممکن است که مراد و یا معشوقش را به صورت موجودی فوق بشری باور کند.(احساس حقارت و باور حقیر بودن)
3- مرد آنست که در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیا باشد. یعنی دنیا فقط جای رنج کشیدن و تحمل درد است.(عناد بخود و باور اینکه دائم باید در رنج باشد)
4- همه آدمها دیو و دد اند.(رنجش و باور اینکه دائم باید از دیگران آسیب به بیند)
5- آدمها دو نوعند: خوب و بد.(خوب ها آنهایی که غرورهایم را نوازش می کنند. بدها آنهایی که غرور هایم را نوازش نمی کنند.
6- من می توانم هر کار خطرناکی را انجام بدهم بدون اینکه آسیب ببینم.(غرور آسیب ناپذیری)