باور تو از دوستی چیست؟
گر مخیر بکنندم به دو عالم که چه خواهی دوست مارا و همه نعمت عالم شما را
انسان موجودی اجتماعی است و داد و ستد مهر و دوستی جزو ذات بشر و فطرت اوست. پس تعجبی ندارد که انسانها وقت, هزینه, و انرژی زیادی صرف پیدا کردن و حفظ دوستان خود کنند. و شاید یکی از آزاردهنده ترین شرایط برای انسانها تنهایی و بی کسی است.
ولی چطور می شود که شاعر می گوید:
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد سعادت آن کسی دارد که از تنها به پرهیزد
یا مولوی می گوید:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر که از دیو ودد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما گفت آنکه یافت می نشود آنم ارزوست
در واقع اقناع این نیاز ضروی و فطری بشر آنقدر هم که ظاهرا به نظر میرسد ساده نیست و نیاز به شناخت روحیه وسلامت و عصبیت انسانها دارد.
توقع ما از دوستی چیست؟
قبل از هر چیز به بینیم از یک ارتباط دوستانۀ سلامت چه انتظاراتی داریم:
1) تبادل مهر و دوستی
2) اعتماد و اطمینان واحترام
3) حفظ الغیب
4) همدلی
5) صداقت
6) رازداری
7) توقعات بجا وغیر عصبی
8) حس همکاری
9) صمیمیت واحساس شادی وراحتی در کنار هم
10)پایداری دوستی در خوشی و ناراحتی ودر دارایی و ناداری.
11)گذشت و مهر و آشتی سرلوحه کار است.
12)سخاوت در آن وجود دارد.
نقش عصبیت در دوستی
برای برقراری رابطه سالم دوستانه لازم است که نقش ونمود عصبیتهای افراد در دوستی هایشان را به شناسیم:
دوستی برتری طلبانه
1) برتری طلب به نسبت برتری طلبیش چیزی از دوستی درک نمی کند. همه موجودات برای او ابزاری هستند که به خواسته هایش برسد. حال این خواسته ها از کسب مال و جاه و مقام گرفته تا اقناع نیازهای شهوانی غیره ادامه پیدا می کند.
پس دوست برایش یک وسیله است که به خواسته هایش برسد.
2) از خودش خیلی تعریف می کند.
3) دیگران مسخره ویا تحقیر می کند.
4) از اینکه کاری را به دیگری تحمیل کند, کلاهی سر کسی بگذارد احساس قدرت وزرنگی می کند.
5) کار وخواسته خودش را در اولویت اول قرار می دهد.
6) کار وخواسته دیگران برایش اهمیتی ندارد.
7) دروغگویی برای پیشبرد اهدافش وفریب دادن دیگران را به حساب زرنگی و توانایی هایش می گذارد. پس نمی توان به صداقت برتری طلب باور داشت.
8) علائق او در درجه اول اهمیت است ولی علائق دیگران یا هیچ اهمیتی ندارد یا دردرجه آخر اهمیت است.
9) سعی می کند اختیار همه امور دیگران را در دست بگیرد, طوری که گاهی اینکه اطرافیانش چه بخورند و چه به پوشند را به آنها تحمیل می کند.
10)کسانی که اورا دوست دارند را به چشم حقارت نگاه میکند به دلیل تعکیس احساس حقارت نهفته خودش.
11)متکبر است واز بالا به دوستانش نگاه می کند.
12)اگر به اقتضای مصلحت با آدمی بالاتر از خودش دوست شده باشد به شدت نسبت به او احساس حقارت کرده ومدام سعی می کند خود را بالا کشیده و به او ثابت کند که از او برتر است. ولی در عمل دائم از او تعریف می کند ومجیز او را می گوید.
13)از اینکه از راز دیگران با خبر شود بری سلطه چویی بیشتر روی آنها استفاده می کند. پس آدم رازداری نمی تواند باشد.
14)هروقت با کسی کار داشته باشد به او نزدیک می شود واظهار دوستی می کند, ولی همینکه کارش به سرانجام رسید فرد را رها می کند و هیچ ابائی ندارد که دوستی اش را قطع کندو در موقع نیاز دوباره از سر بگیرد.
15)دائم از دوستش ایراد می گیرد و به او سرکوفت میزند, انگار می خواهد از او یک موجود دیگری به سازد.که البته استاندارد این موجود نیز عصبی و ایده آلی است, و فرد هر چه سعی کند و خودش را تغییر می دهد باز او راضی نمی شود وایراد جدیدی می گیرد.
16)توقعاتش از دیگران پایان ندارد و هرچقدر توقعات او را برآورده کنند باز سرکوفت هزارو یک کار نکرده را به وی میزندو هیچ وقت ممنون زحمات دیگران نیست.
دوستی مهرطلبانه
1) مهرطلب با هر کس که به او روی خوش نشان دهد دوست می شود. البته این به آن معنی نیست که اورا دوست دارد ویا صفات برجسته ای در او دیده و اورا به دوستی انتخاب کرده است.
2) از نظر او باید همیشه طوری رفتار کند که دوستش راضی باشد. در غیر این صورت خود را به شدت سرزنش می کند.
3) به طرز خاصی مدام آویزان دوستش است و انگاربدون او قدرت و حوصله انجام هیچ کاری را ندارد.
4) برای دوستش حاضر است هزارتا کار انجام دهد ولی برای خودش حوصله انجام هیچ کاری و یا رفتن به جایی راندارد.
5) اگردوستش هم بخواهد همان کارهایی را که او انجام میدهد برایش انجام دهد یا عصبانی می شود ویا به چشم حقات در او نگاه می کند به دلیل تعکیس احساس حقارت نهفته خودش.
6) در عین اینکه از دوستش دست نمی کشد ولی خیلی مواقع از او شاکی است واحساس اجحاف می کند.
7) با توجه به اینکه نمی تواند در مقابل دیگران جدی و محکم باشد, وقتی کسی در مورد دیگری از او زیر پا کشی کند راحت مسائل را بیان کرده و راز وی را بر ملا می کند. پس نمی تواند آدم راز داری باشد.
8) دائم تلاش می کند که خودش را مطابق با سلیقه و خواسته دوستش تغییر دهد.
9) ایراد گیری های دوستش را به جان خریده و پیوسته کارها یش را مطابق خواسته دوستش به انجام میرساند, ولی باز هم لحن ایراد گیرنده وتحقیر کننده وی کمتر نمی شود که بیشتر هم میشود, واین دایره معیوب آنقدر ادامه پیدا می کند تا او به حالت انفجار درآید.
10)به راحتی از زمان ووقت و انرژی خود برای دوستش هزینه می کند, در حالیکه برای خودش از همه اینها دریغ می کند.
11)پیوسته دنبال حل مشکلات دیگران است.
12)چون صراحت ندارد به ناچار دروغ می گوید.
دوستی عزلت طلبانه
1) عزلت طلب تمایلی به برقرای ارتباط ومراوده و دوستی ندارد, ولی خوب پیش می آید که به اجبار با دیگران معاشر باشد.
2) هر ارتباطی فقط در حد رفع نیازهایش برایش مفهوم پیدا می کند, به همین دلیل دوستی هایش خیلی سطحی وزودگذراست. در حدی که به سینما و مهمانی برود و یا تماس جنسی گذرا داشته باشد.
3) مسائل و مشکلات خودش به دیگران و حتی به خودش مربوط نیست ومسائل و مشکلات دیگران هم به اوربطی ندارد.
4) حتی اگر مهمان دعوت کند و مهمان نتواند بیاید خوشحال هم میشود.
5) ممکن است با خیلی ها معاشر باشد ولی دائم این احساس را دارد که این آدمها مثل وبال به گردنش افتاده اند و باید از شرشان خلاص شود.
6) اوقات تنهائیش نیز به بطالت می گذرد و به کاری که دوست دارد ویا برایش مفید است نمی پردازد ولی حوصله کسی را هم ندارد.
دوستی واقعی چه وقت پا می گیرد؟
1) فرد کی می تواند به دیگری مهری اصیل بدهد؟ آیا غیر از اینست که وقتی فرد خودش را دوست داشته باشد می تواند دیگری را دوست بدارد؟
کی فرد خودش را دوست دارد:
1) وقتی که به خودش احترام بگذارد.
2) وقتی به علائق وخواسته هایش بها بدهد و توجه کند و برای تحقق آنها کاری بکند.
3) وقتی برای شناخت ورشد توانائی ها و استعداد هایش تلاش کند.
4) وقتی به سلامتی اش توجه کند.
5) وقتی به تفریح و استراحتش اهمیت بدهد.
6) وقتی برای اعتقاداتش ارزش قائل شود ودر مورد آنها تحقیق و بررسی کند وتابع محض دیگران نباشد.
7) وقتی برای خودش حریم خصوصی قائل باشد وبه کسی اجازه عبور از این حریم را ندهد.
آدمی با این خصوصیات نه تابع برتری طلب می شود ونه فردمهر طبی را زیرسلطه قرار می دهد.
1) با دیگران تا جایی که برایش امکان دارد. همکاری می کند ودر اذاء آن چیزی طلب نمی کند. پس قدرت ابراز مهر بدون انتظار وچمداشت دارد .
2) همانقدر که به علائق خودش اهمیت می دهد به علائق دیگران هم اهمیت می دهد.
3) قابلیت اعتماد را در دوستش می سنجد و سپس به وی اعتماد می کند. دیدن عصبیتهای فرد کمک بزرگی به شناخت قابلیت وتعیین حدود اعتماد به او را می کند.
4) در هر صورت احترام دوستانش را حفظ می کند واگر کسی بد گوئی از آنها کرد, دفاع می کند(حفظ الغیب).
5) با همدلی و صداقتی که دارد آنها را به خود واقعی اشان نزدیکتر می کند.
6) راز دار آنهاست و از راز آنها سوء استفاده نمی کند.
7) در حد توان دوستش از او توقع دارد و تحمیل نمی کند.
8) اگر در جواب در خواستش جواب منفی شنید دوستی اش خاتمه نمی یابد و حق می دهد که گاهی جواب منفی بشنود.
9) ددر صورت نیاز, در حد توانش به دوستش کمک ویاری می دهد وهمکاری می کند.
10)دوستی اش مقطعی و مصلحتی نیست. بلکه گذشت و مهر و آشتی سرلوحه کارش است.هرچند ممکن است در بعضی مواقع ازدوستش برنجد ولی با رنجش زدائی آنرا حل کرده و به دوستیش ادامه می دهد.
11)از اشباهات دوستش گذشت می کند ودر صورت لزوم با استفاده از فن گله به او گله می کند.
12)در حد توانش نسبت به دوستش سخاوت دارد.
موانع دوستی
1) اعمال شش آفت دوستی
2) رنجش های حل نشده
3) انتقامجوئی و مقابله علیه دیگران و کینه توزی
4) بایدها ونبایدهای عصبی
5) توقعات عصبی
6) تضاد (آمبی والانس یا مهر و کین)
7) باورهای غلط
8) خود بزرگ بینی و تکبر
9) دروغ گوئی
10)دهان لقی
11)حسادت
12)نوکر صفتی
13)گدا منشی
14)خساست